بحران روسیه و غرب و تلاش روسیه برای کنترل بازار طلا
جنگ سرد بین غرب و روسیه در ماجرای پرونده مسمومیت سرگی اسکریپال در شهر سالزبوری انگلستان وارد مرحله جدیدی شد، به طوری که انگلستان معتقد است که مسمومیت اسکریپال و دخترش توسط روسیه صورت گرفته است و بوریس جانسون وزیر امور خارجه انگلیس چندی پیش اعلام کرد که این مسمومیت به دستور مستقیم ولادیمیر پوتین صورت گرفته است و این امر پوتین را خشمگین کرد.
در همین راستا انگلیس، ۲۳ دیپلمات روس و به دنبال آن ایالات متحده آمریکا نیز ۶۰ دیپلمات روس و بعضی کشورهای حوزه اتحادیه اروپا هر یک به نوبت تعدادی از دیپلماتهای روس را اخراج کردند و واکنش روسیه نیز دقیقا متناسب با این اقدام کشورهای اروپایی بود. وزارت خارجه روسیه نیز در بیانیههای مختلفی ۲۳ دیپلمات انگلیسی و ۶۰ دیپلمات آمریکایی و تعدادی از دیپلماتهای کشورهای غربی را از روسیه به عنوان عناصر نامطلوب اخراج کرد و به دنبال آن کنسولگری آمریکا در سنپترزبورگ و شورای بریتانیا را در این شهر تعطیل کرد. اما بحران بین روسیه و غرب صرفا بر مسائل سیاسی متمرکز نبود اگر چه این مسائل شکاف عمیق بین آنها را آشکار کرده بود، بلکه حوزه اقتصاد نیز روز به روز برجسته و برجستهتر شده است. چین و روسیه در حوزه تجاری سعی دارند با تسلط بر دو حوزه بسیار مهم یعنی نفت و طلا، سلطه غرب بر محصولات استراتژیک جهانی را کاهش دهند تا از تاثیرگذاری غرب و به ویژه ایالات متحده در حوزه اقتصادی بکاهند.
روسیه از چندی پیش در راستای همین بحران صورت گرفته تلاشی را صورت داد مبنی بر اینکه بتواند کنترل قیمتگذاری طلا را به دست بگیرد. «رونان منلی» کارشناس و تحلیلگر فلزات گرانبها در «بالیون استار» سنگاپور عنوان کرد که تغییر عمدهای در رویکرد روسیه و چین در کنترل بازار طلا دیده میشود، به طوری که استراتژی این دو کشور در خرید مقدار زیادی طلا به عنوان پشتوانه، تلاشی در جهت دور شدن از کنترل طلا توسط ایالات متحده است. همچنین این دو کشور تلاش میکنند تا با این کار دلار را از مبادلات خود حذف کنند چرا که این دلار دیگر با طلا پشتیبانی نمیشود.
منلی در ادامه اظهارنظر خود عنوان کرد چین و روسیه در ۱۰، ۱۵ سال اخیر تلاش کردهاند ذخیره طلای خود را به شدت افزایش دهند. او همچنین میگوید تا یک دهه پیش میزان ذخیره طلای این دو کشور تنها ۴۰۰ تن بود اما اکنون این دو کشور حدود ۳۶۷۰ تن طلا ذخیره کردهاند. این دو کشور به طلا به عنوان یک دارایی استراتژیک نگاه میکنند و البته این استراتژی خود را به صورت پنهان انجام نمیدهند بلکه آشکارا و در محافل عمومی همیشه از این استراتژی خود سخن گفتهاند. منلی همچنین گفته است که برای چین و روسیه طلا تنها یک دارایی استراتژیک است که در آینده میتواند استقلال آنها را از دلار آمریکا به انجام برساند.
از زمان شکلگیری کشورهای «بریکس» در اوایل قرن بیست و یکم که ۴۰ درصد جمعیت جهان و ۲۳ درصد محصولات جهانی را در بر میگرفت، هدف عمده آنها مقابله با سلطه دلار آمریکایی بوده است و اگر چه کشورهای عضو زیاد بر این موضوع تاکید نمیکردند اما روسیه کشوری بود که همیشه نسبت به این سلطه انتقاد داشته است و در کشورهای عضو بریکس نقش بسیار موثری ایفا میکند. ایجاد یک پلتفرم جدید برای قیمتگذاری طلا از مهمترین تلاشهای این کشورها برای جلوگیری از سلطه دلار آمریکا است.
مقامات روسیه در ماههای پایانی سال ۲۰۱۷ عنوان کردند که کشورهای عضو بریکس در حال بررسی یک پلتفرم تجاری جدید قیمتگذاری طلا بین خود هستند و در ادامه اعلام کردند که اگر این اتفاق بیفتد اقتصاد طلا به طور بنیادی دچار تغییر و تحول خواهد شد و غرب سلطه خود بر بازار طلا را از دست خواهد داد.
صحبتهای کلودیو گراس، مشاور فلزات گرانبها در سوییس در این زمینه جالب است. او میگوید در سال ۲۰۱۶ حدود ۲۴ هزار و ۳۳۸ تن طلا تجارت شده که ۴۳ درصد بیشتر از سال ۲۰۱۵ است. او در ادامه میافزاید که ابتکار کشورهای بریکس برای ایجاد یک پلتفرم جدید تجاری طلا را باید در زمینه گستردهتری مورد مطالعه قرارداد که از یک دهه پیش در نتیجه یک نبرد ژئوپلیتیک آغاز شده است. در حال حاضر شاهد یک جریان پایدار انتقال طلای فیزیکی از غرب به شرق هستیم و در همان حال اقتصاد غرب در حال شکست در این جنگ اقتصادی است که پیامد آن چرخش به سمت مترکز شدن بر نظام مالی است.
گراس در تحلیل خود در این راستا میگوید که در همان حالی که مسکو و پکن میدانند که آمریکا از دلار برای کنترل جهان استفاده میکند، قصد دارند که با ایجاد یک «استاندارد طلای ۲» از این کنترل جهانی دوری کنند. نکته مهم دیگری که گراس بر آن تاکید میکند این است که اکثر مردم کشورهای آسیایی همچنان طلا را به عنوان یک پول واقعی و بسیار گرانبها میدانند در حالی که غرب این نکته را فراموش کرده است چرا که غرب بیشتر ثروت خود را بر ثروت کاغذی(اعتبار) متمرکز کرده و مقادیر بسیار زیادی از آنها را انباشت کرده است.
هم اکنون مهمترین بازارهای قیمتگذاری طلا در جهان دو بازار معروف هستند که یکی در لندن است و با نام OTC شناخته میشود و دیگری بازاری است که در نیویورک قرار دارد و COMEX نام دارد. با ایجاد پلتفرم جدید استاندارد طلا توسط کشورهای بریکس و مبادلههای واقعی طلا بین خود کشورهای عضو این سازمان، این دو بازار غربی در حال از دست دادن قدرت خود برای قیمتگذاری طلا در جهان هستند.
سرگی شوِستف، معاون اول بانک مرکزی روسیه در گفتوگویی که حدود یک سال پیش با «تاس» داشت، چنین گفت: «کشورهای عضو بریکس، اقتصادهای بزرگ با ذخایر بسیار زیادی از طلا و حجم تولید و مصرف عمدهای از این فلز گرانبها هستند. در چین تجارت طلا در شانگهای انجام میشود و در روسیه در شهر مسکو. ایده ما این است که یک راه ارتباطی بین این دو شهر ایجاد کنیم تا تجارت طلای بین این دو بازار افزایش یابد».
از طرف دیگر چین بزرگترین تولیدکننده طلا در جهان است و در سال ۲۰۱۵ حدود ۵۰۰ تن طلا تولید کرده است و روسیه بعد از استرالیا در رده سوم قرار دارد که حدود ۲۹۵ تن تولید کرده است. بنابراین این دو کشور حدود ۲۵ درصد تولید کل طلای جهان را در دست خود دارند. در همان حال، بانک مرکزی روسیه و بانک خلق چین بزرگترین خریداران طلا در جهان هستند که این امر امتیاز ویژه و بالقوهای به این دو کشور میدهد تا بتوانند روند قیمتگذاری طلا را از لندن و نیویورک به شانگهای و مسکو منتقل کنند.
مساله اساسی که در ایجاد استاندارد جدید طلا توسط کشورهای بریکس به رهبری روسیه وجود دارد این است که انجام مبادلات واقعی طلا بین کشورهای عضو بریکس منجر به افزایش قیمت طلا خواهد شد و این میتواند یک امتیاز برای آنها باشد چرا که با بالا رفتن قیمت طلای واقعی اگر سرمایهگذاران، طلا را در بازارهایOTC و COMEX ارزانتر تهیه کنند و در بازارهای آسیایی با قیمت بالاتری به فروش برسانند این دو بازار طلای غرب با محدودیتهای اساسی روبهرو میشوند.
گراس همچنین در جای دیگر از قریبالوقوع بودن نبردهای ارزی صحبت میکند، یعنی نبرد بین ارزهایی که دارای پشتوانههای واقعی هستند و ارزهایی که دارای پشتوانههای آتی و مبتنی بر بدهی، تورم و افزایش مالیاتها هستند. جمعآوری و ذخیره طلا توسط دو کشور چین و روسیه در همین راستا صورت میگیرد تا بتوانند در آینده پشتوانههای واقعی برای پولهای خود فراهم کنند تا بدین طریق بتوانند بر سلطه دلار آمریکا غلبه کنند.
عروج پترویوان: تلاش چین برای کنترل بازار قیمتگذاری نفت
اعمال تعرفههای ایالات متحده آمریکا و نیز شکلگیری جنگ تجاری بین آمریکا و چین با استدلال ترامپ مبنی بر کسری تجاری عظیم آمریکا در برابر چین، اکنون چین را در نقطه مهمی قرار داده است، نقطهای که میتواند در ادامه تلاش روسیه برای کنترل قیمتگذاری طلا و خارج کردن آن از بازارهای OTC لندن و COMEX نیویورک ارزیابی شود. چین دیگر قصد ندارد صرفا به عنوان یک مصرفکننده بزرگ نفت باشد بلکه همزمان تلاش دارد تا کنترل قیمتگذاری این محصول مهم و استراتژیک را بر عهده بگیرد. چین اگرچه صادرکننده نفت نیست اما دومین کشور واردکننده نفت جهان بعد از ایالات متحده به شمار میرود به طوری که میزان واردات چین تاثیر مهمی بر قیمت این محصول در سطح بینالمللی دارد و این در حالی است که واردات نفت چین در سال ۲۰۱۷ از آمریکا فراتر رفت.
چندی پیش خبری به نقل از «فانگ شینگهای» نایب رئیس کمیسیون نظارت بر اوراق بهادار چین منتشر شد که بر مبنای آن «معاملات آتی نفت خام» شانگهای در آخرین مراحل خود قرار دارد و در آستانه ورود به بازار نفت است. همچنین رویترز گزارش داد که چین قصد دارد از نیمه دوم سال ۲۰۱۸ معاملات نفت خود را بر پایه یوآن به انجام برساند و اولین کشورهایی که این مبادله استراتژیک با آنها انجام میشود دو کشور نفتخیرزروسیه و آنگولا هستند.
اگر بخواهیم همراستا با بازار طلا صحبت کنیم، از آنجا که دو بازار مهم قیمتگذاری طلا در لندن و نیویورک قرار دارند، دو شاخص مهم قیمتگذاری نفت نیز در دو کشور بریتانیا و ایالات متحده قرار دارند یعنی از یک طرف نفت «برنت» دریای شمال را داریم و از طرف دیگر نفت «وست تگزاس اینترمدییت» ایالات متحده. بازار اوپک نیز که در قالب یک کارتل بزرگ نفتی فعالیت میکند شاخص دیگری برای قیمتگذاری نفت است. قدرت این شاخص کمتر از دو شاخص دیگر است. بدون تردید راهاندازی معاملات آتی نفت خام در چین حکایت از یک جنگ بزرگ تجاری دارد که شکاف عمیق میان غرب و شرق در حوزه نفت را بیش از پیش آشکار میسازد.
معامله نفت با یوآن گام بسیار مهمی برای ارتقای قدرت بینالمللی یوآن است. نفت کالای بسیار مهم و استراتژیکی محسوب میشود چرا که میزان معاملات سالانه نفت چیزی حدود ۱۴ تریلیون دلار است و این رقم تقریبا برابر با تولید ناخالص داخلی چین در سال ۲۰۱۷ به شمار میرود.
اما سوال اساسی این است که چرا دو کشور آنگولا و روسیه برای برای آغاز معاملات نفت با یوآن انتخاب شدهاند. پاسخ به این سوال دشوار نیست: این دو کشور به همراه چین خواهان از بین رفتن سلطه «پترودلار» در سطح بینالمللی هستند و این دو کشور به همراه عربستان سعودی بزرگترین صادرکنندگان نفت به چین هستند. بنابراین گام ابتدایی چین گام بزرگ و مهمی است و شاید بتوان گفت که دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده در رقابت تجاری خود با چین «با دم شیر بازی میکند!» اگر اولین گام چین به صورت موفقیتآمیزی انجام شود، یوآن بعد از نفت میتواند به کالاهای استراتژیک دیگری از قبیل بسیاری از فلزات و مواد خام معدنی نیز سرایت کند و وارد حوزه قیمتگذاری آنها در سطح جهانی شود چرا که بازار چین برای این مواد خام بسیار وسوسهبرانگیز است.
دولت چین همچنین مشوقهایی را برای افزایش رقابتپذیری در معاملات آتی نفت خام شانگهای برای سرمایهگذاران خارجی در نظر گرفته است به این صورت که در سه سال اول معاملات، سرمایهگذاران نفتی خارجی میتوانند از مشوقهای مالیاتی نیز برخوردار شوند. همین امر میتواند سرمایهگذاران خارجی را با سود بیشتری نسبت به دو شاخص دیگر نفتی مواجه سازد که بدون تردید این امر در بازار سرمایهگذاری انرژی بسیار وسوسهبرانگیز است و میتواند جذابیت معاملات نفت با یوآن را افزونتر کند.
استراتژی اقتصادی دونالد ترامپ میتواند قدرتگیری چین در عرصه جهانی برای ارتقای یوآن را سادهتر سازد، چرا؟ پاسخ به این سوال دقیقا در راستای شعار «اول آمریکا» قرار دارد. دونالد ترامپ از بدو ورودش به کاخ سفید و در راستای شعار محوری خود که جنبههای اقتصادی آن آشکارتر است، از بسیاری از پیمانهای بینالمللی خارج شد و حتی اخیرا قصد دارد از سازمان تجارت جهانی به دلیل آنچه تجارت نابرابر کشورها با آمریکا مینامد، کنار برود. این امر عرصه را برای چین باز میکند تا دقیقا برعکس استراتژی دونالد ترامپ عمل کند و قدرت بینالمللی خود را گسترش دهد. اما مساله صرفا خروج از پیمانهای بینالمللی نیست بلکه رئیسجمهور ایالات متحده به تمامی شرکتهای بزرگ اقتصادی فراخوان داده است تا به آمریکا بازگردند و گرنه با مالیاتهای سنگین روبهرو خواهند شد. این بدین معنی است که شرکتهایی که در خارج از آمریکا فعالیت گستردهتری دارند اکنون باید خود را برای فعالیت تنها در سطح ملی آماده کنند و باید بتوانند اولویت بازارهای داخل بر خارج را آن هم با استدلال ایجاد شغل برای آمریکاییان ترجیح بدهند، امری که به شدت اعتراض این شرکتها را برانگیخته است، چرا که نه تنها نیروی کار ارزان خود را از دست میدهند، بلکه بازارهای مصرف بینالمللی این شرکتها نیز تحتالشعاع قرار میگیرد و این به چین اجازه میدهد که گسترش خود در سطح بینالمللی و جایگزینی خود با قدرت آمریکا را راحتتر به سرانجام برساند چیزی که امانوئل والرشتاین نظریهپرداز بینالمللی اقتصاد سیاسی سالها پیش پیشبینی آن را کرده بود.
بانک بزرگ آمریکایی «گلدمن ساکس» به مشتریان خود گفته است که موفقیت در معاملات آتی نفت خام شانگهای به صورت غیرمستقیم یوآن را در سطح بینالمللی ارتقا خواهد داد. این بانک بینالمللی همچنین گفته است که آغاز معاملات آتی نفت خام در بورس انرژی شانگهای صرفا موضوعی درباره نفت نیست بدین معنی که این اولین قراردادهای معاملاتی است که به وسیله یوآن انجام میشود و این امر قدرت یوآن را برای قیمتگذاری کالاها ارتقا میدهد. اما با این حال گلدمن ساکس همچنین در نهایت بر این عقیده است که اگر چه یوآن در حال قدرتگیری است اما هنوز نمیتواند سلطه دلار در معاملات بینالمللی را به چالش بکشد.
یکی از مهمترین موانع برای گسترش معاملات یوآن به بازار فارکس بر میگردد چرا که نقدینگی یوآن در این بازار بسیار محدود است. در معاملات روزانه ۵ تریلیون دلاری در بازار فارکس، ۹۰ درصد این معاملات در حالی انجام میشود که یک طرف هر معامله را دلار تشکیل میدهد و این در حالی است که سهم یوآن در معاملات ارزی تنها ۴ درصد است. اگر چین بتواند معاملات نفتی خود را با یوآن گسترش دهد و همچنین بتواند بعضی کالاهای استراتژیک را وارد معاملات با یوآن کند شاید بتواند در آینده سهم بیشتری از معاملات فارکس را نصیب خود کند و گسترش و قدرت روزافزون پول خود را رقم بزند.
در صورتی که چین بتواند اعضای پیمان بریکس را متقاعد کند که معاملات نفتی خود را با یوآن انجام دهند، از آنجا که این پیمان ۴۰ درصد جمعیت کل جهان را تشکیل میدهد، میتواند نسبت به قدرتگیری یوآن و جایگزینی آن با دلار امیدوار باشد. بدون تردید تغییر بزرگ در جریانیابی سرمایه جهانی در حال انجام است و اکنون سرمایهگذاران بینالمللی یا باید همچنان به هژمونی دلار آمریکا پایبند بمانند یا اینکه پذیرش یوآن را در معاملات بزرگترین و مهمترین محصول استراتژیک جهان یعنی نفت بپذیرند. قضاوت اینکه چین در نهایت میتواند این رویای خود را به سرانجام برساند یا نه، با تاریخ است.
محمد عبادیفر
دیدگاهتان را بنویسید