به گزارش پایگاه خبری “بااقتصاد” ، می گویند هرجا هیچ نهادی جرات پذیرش مسوولیت یک پدیده جدید مالی را ندارد، فرابورس وارد می شود؛ نمونه پیشین اش Crowd funding و اکنون، پذیرش استارت آپ ها. اولی به دلیل تعدد ذی نفعان (ذی نظران) و دومی به دلیل ماهیت آن. مدیرعامل فرابورس، دیدی فراتر از بورس ایران دارد و با تلاشی مجدانه، دروازه های جدیدی را به روی بازار سرمایه ایران می گشاید. امیر هامونی در مورد چرایی ورود بورس به مبحث استارت آپ ها، الزامات قانونی، نمونه های خارجی و بیم و امیدهای آینده استارت آپ ها در بورس صحبت کرده است.
در فرآیند ورود استارتآپها به فرابورس، چه کسی پیش قدم شده؟ استارت آپ ها یا فرابورس؟
ما براساس تجربیات همکاران مان در بورسهای مطرح دنیا، به این بحث وارد شدیم. یکی از کارهای واحد تحقیق و توسعه ما، رصد فعالیت هایی است که همکاران ما در بورسهای کشورهای پیشرفته و درحال توسعه و کشورهایی که برای خودمان نشانهگذاری کردهایم، انجام میدهند. با توجه به اینکه بازار سرمایه تقریبا برای شرکتهای بزرگ اشباع شده و هر کشوری برای اینکه بازار سرمایه قوی داشته باشد نیاز به یک بخش پویا برای خلق شرکتهای جدید دارد، این سوال برای ما ایجاد شد که مطالعه کنیم و ببینیم سایر کشورها چه کاری در زمینه استارت آپ ها انجام دادهاند.
غیر از مالزی و ترکیه، کدام کشورها را نشانه گذاری کرده بودید؟
ما حتی کشورهای پیشرفته را هم ، که ممکن است از نظر اقلیم اقتصادی و فرهنگ و مذهب، بسیار با آن ها تفاوت داشته باشیم، مورد بررسی قرار دادهایم.
در صحبتی که من با چند تن از نمایندگان مجلس داشتم، متوجه شدم که مالزی و ترکیه برای آن ها از اهمیت خاصی برخوردار است.
در بین کشورهای اسلامی، این دو کشور بیشترین کاربرد را در الگوبرداری ما داشتهاند، ولی ما روی کشورهای دیگری هم تحقیق کردهایم، مثلا بورس لندن که اهمیت ویژهای به شرکتهای استارتآپی میدهد و بخشی به نام growing market دارد. ما برای هر مطالعه و فعالیتی که انجام میدهیم، مثلا راهاندازی کار و ابزار جدید، روی اکثر این کشورها تحقیق و آن ها را رصد میکنیم و مشاهده کردیم که آن ها نسبت به این شرکتهای استارتآپی و SMEها بیتفاوت نبودهاند.
در این کشورها هم مدل دانش بنیان وجود دارد؟
دانشبنیان اصطلاحی است که ما ساخته ایم و یک گروه ایجاد کردهایم به اسم شرکتهای دانش بنیان و بقیه شرکتهای غیردانشبنیان، که به نظر بنده اصلا مفهومی ندارد. البته مفهوم اقتصاد دانشبنیان که یک مفهوم کلان بابت تفکر و فلسفهای است که پشت این قضیه وجود دارد. در بحثهای کارآفرینی که استارتآپها نیروی محرکه اصلی اقتصاد باشند، کلی مکتب و فلسفه و تئوری وجود دارد.
اما الزام ورود به فرابورس دانشبنیان بودن است.
به نظر بنده شرکتی که دانشبنیان نباشد، محکوم به شکست است. تمام شرکتها، حتی شرکتهای بزرگ صنعتی، مانند فولاد مبارکه اصفهان و مخابرات و غیره، اگر خودشان را تکنولوژی محور نکنند، شکست خواهند خورد.
فرآیند آماده سازی برای پذیرش استارت آپ ها از چه زمانی آغاز شده است؟
همان موقع که آقای صالح آبادی مسوولیت سازمان را بر عهده داشتند و از اجلاس ISCO در لوکزامبورگ بازگشتند، دستور مطاله روی SMEها را صادر کردند. معمولا هم ایدههای جدید را به فرابورس انتقال میدهند، البته فرابورس هم برای همین خلق شده است که کارهایی را که برای توسعه بازار لازم است شکل دهد. مطالعات ما هم نشان میداد که هیچ کدام از بورسها در مورد این قضیه بیتفاوت نبودهاند.
کدام کشور به خصوص نظر شما را جلب کرد؟
کره جنوبی یک مثال عینی برای بحث SMEهاست. تعداد این شرکت ها در کره جنوبی بسیار زیاد است. در اجلاس ISCO که تمام نهادهای ناظر بورسهای معتبر دنیا در آن اجتماع دارند و نقاط قوت و ضعف و شکستهای شان را در سالی که گذشته بیان میکنند، کره جنوبی به عنوان یک کشور موفق در حوزه استارتآپها و SMEها شناخته شده است.
اما نمی توان فقط از بورس یک کشور الگو گرفت و به سایر عناصر تاثیرگذار در خلق ثروت بی توجه بود.
کسبوکارهایی را در آمریکا مشاهده میکنید که زمانی پیشتاز بازار بودهاند، مانند شرکت های خودروسازی یا جنرال الکتریک، ولی در حال حاضر جزو بزرگ ترینها نیستند و ارزش بازاری بالایی ندارند. جنرال موتورز در حال حاضر ۵۰ میلیارد دلار سرمایه دارد و در قیاس با شرکت اپل که ۷۰۰ میلیارد دلار سرمایه دارد، در رتبه پایینی قرار میگیرد. اپل در یک اکوسیستم یا به گفته دکتر ستاری، یک «زیستبوم» شکل گرفته است که توانسته به این میزان از رشد دست یابد. آن زیستبوم میتواند خاستگاه بازار سرمایه شود.
می دانیم که نرخ شکست در استارت آپ ها بسیار بالاست، فرابورس با این پدیده چطور برخورد خواهد کرد؟
یکی از نشانههای اقتصاد پویا این است که شرکتهای جدید باید متولد شوند و شرکتهایی هم باید به کارشان پایان دهند و از گردونه اقتصاد خارج شوند. این روال طبیعی چرخه عمر یک شرکت است و قرار نیست که همه کسبوکارها تا ابد کار کنند.
پس فرابورس در این زمینه نسبت به سرمایه گذاران نقش یا وظیفه ای ندارد؟
اگر ما در مرحله شکل گیری و خلق شرکتها، در کنارشان نباشیم و الزامات قانونی را به آن ها گوشزد نکنیم، در آینده مسائلی برای مان پیش میآید؛ شرکتهایی با میلیاردها تومان سرمایه، بدون در نظر گرفتن استانداردهای قانونی بازار سرمایه و حاکمیت شرکتی و غیره ایجاد میشوند، رسانهای میشوند و میلیاردها تومان از مردم دریافت میکنند ولی هیچ کدام از قوانین و مقررات را رعایت نکردهاند و پاسخ گو هم نیستند.
الزامات قانونی استارت آپ ها برای ورود به بورس چیست؟
اول این که استارت آپ ها باید به لحاظ حاکمیت شرکتی قوی عمل کنند و دوم این که شفافیت را سرلوحه کارهای خود قرار دهند.
اما در همه جای دنیا بحث حاکمیت شرکتی استارت آپ ها ضعیف است.
متاسفانه در دنیا حاکمیت شرکتی استارتآپ ها نسبت به شرکتهای دیگر بسیار ضعیف است و در ایران این مساله بیشتر حس میشود. ما حتی در شرکتهای بزرگ مان، مشکل حاکمیت شرکتی داریم، چه رسد به شرکتهای استارتآپی. شرکتها معمولا چون به صورت خانوادگی شکل گرفتهاند، رییس هیات مدیره و مدیرعامل و سهامدار و کارآفرین، همه یک شخص واحد هستند که ایده به ذهن اش رسیده و خودش سهامدار عمده و رئیس هیات مدیره شده و شرکت را راه انداخته است ولی این شرکت از نگاه بازار به دلیل این که کل شرکت به یک شخص وابسته است، شرکتی خطرپذیر است.
شما در مورد حاکمیت شرکتی استارت آپ ها چه دستورالعمل هایی دارید؟
ما از شرکتهایی که اینجا میآیند میپرسیم نظام جانشین پروری تان چیست؟ حتما باید دو نفر دیگر را مانند خودتان تربیت کرده باشید تا حداقل بتوانید ده سال فعالیت کنید، قطعا کسی که شبانه روز و به تنهایی تمام مسولیتها را انجام میدهد، زود فرسوده و دل زده شده و شکست میخورد و از بازار خارج میشود، ولی اگر جانشین پروری داشته باشد و سیستم خوبی طراحی کند، به این موضوع فکر می کند که اگر روزی نباشد کسی وجود داشته باشد که شرکت را بگرداند.
در مورد شفافیت چطور؟
این موضوع در دنیا بسیار تمرین شده. حتی برای خریدهای کوچک، هنگامی که از کارت اعتباری استفاده میکنید، همه چیز رصد میشود و حتی مالیات و پرداختی به دولت و فروشنده هم کاملا مشخص است. اما در ایران هنوز از لحاظ شفافیت اقتصادی با مشکلاتی مواجه هستیم و برای شرکت های استارتآپی این مساله پررنگ تر است.
اما بخش عمده ای از اقتصاد ایران غیرشفاف است.
هزینه های عدم شفافیت در ایران بسیار پایین است. حاکمیت در باب قانون گذاری، باید مزیت هایی ایجاد کند و اگر فکر می کند که بورسی شدن این شرکت ها، به بزرگ شدن شان کمک می کند، و اگر واقعا به این نتیجه رسیده است که این مسیر درست است، باید مزیت سازی کند و هزینه های بیرون ماندن از بورس را بالا ببرد . ما اگر بتوانیم در این مسیر پیش برویم، اقتصادمان را واکسینه کرده ایم، به دلیل این که شرکت ها در بستری وارد می شوند که باید با سایر شرکت ها به رقابت بپردازند و در این مسیر به رشد می رسند و شرکت ها هیچ راهی به جز بزرگ شدن در مسیر بورس ندارند.
راهکار بورس در این مورد چیست؟
شفافیت شرکتها از طریق حسابرس معتمدی که از جانب سازمان بورس مهر تایید گرفته است تایید میشود.
و احتمال خطا وجود ندارد؟
نمیتوان گفت که وجود ندارد. حسابرسها تحت نظارت سازمان فعالیت میکنند و یک گروه کارشناسی هم بر عملکرد حسابرسان نظارت کامل دارند.
بسیاری از استارت آپ ها هنوز به سوددهی نرسیده اند ولی آینده درخشانی برای شان پیش بینی می شود. آن ها هم می توانند وارد بورس شوند؟
در واقع این یک امیدنامه برای آینده شرکت است، فرمی که بسته به فعالیت شرکت، از چهار تا چهل صفحه و حتی صد صفحه متغیر است و در کنار صورتهای مالی دریافت میشود و انتظارات، استراتژیها و آیندهنگری شما را به عنوان شرکت دانشبنیان در آن گنجاندهایم.
محتوای این امیدنامه چیست؟
پیشبینی استارتآپ از آینده فعالیتاش است. ما معمولا برنامه ۳ ساله یا ۵ ساله برای شان متصور هستیم. از آ ن ها می پرسیم در این ۵ سال می خواهید به کجا برسید؟ استراتژیهای تان چیست؟ با چه ابزاری، با چه ملزوماتی؟ و می خواهید چه کار کنید؟ آیا افزایش سرمایه می خواهید بدهید؟ رقبای تان چه شرکتهایی هستند؟ برخوردتان با رقبا چگونه است؟ محصول شرکت چقدر رقابت پذیر است؟ آیا به سادگی قابل کپی هست؟ این ها نکات مهمی هستند که سرمایه گذاران به آن توجه میکنند و در امیدنامه باید قید شود.
آیا مجوز دانشبنیان هم جزو الزامات ورود به بازار سرمایه است؟
نه. ما در این بازار، دانشبنیان و غیردانشبنیان را میپذیریم، یعنی حتی اگر یک استارتآپ، مجوز دانشبنیان را هم نداشته باشد، میتواند وارد بازار سرمایه شود و هیچ مانعی وجود ندارد.
چه تعداد استارت آپ برای ورود به بورس اقدام کرده اند؟
درحال حاضر حدود ۲۶۰ شرکت از طرف معاونت علمی ریاست جمهوری به ما معرفی شده اند، بیست شرکت از آن ها صورتمالی دارند و ۲۴۰ شرکت بعدی، فقط اظهارنامه مالیاتی دارند. ولی از آنجا که درخواست دادهاند، در حال پی گیری آن ها هم هستیم. از آن ۲۰ شرکت، ۶ شرکت موافقت اولیه را دریافت کرده اند.
استارتآپ ها خودبیش نمایی (Show off) را خوب بلدند و احتمال اینکه سرمایهگذار احساساتی شده و سرمایهگذاری اشتباهی بکند زیاد میشود.
شوآف قطعا تاثیرگذار است، حتی ما در یکی از موارد تبلیغاتی این شرکتها، مساله را به مجلس کشاندیم و درخواست تصویب قانونی در این مورد داشتیم که نباید برای شرکتی که حداقل های قانونی را رعایت نکرده، تبلیغ کنیم؛ یعنی به طور مثال صداوسیما بتواند از مراکز مختلف استعلام بگیرد و اگر جوابی دریافت نکرد، تبلیغاتی هم صورت نگیرد. از سوی دیگر، ما واحدی به نام نظارت بر بازار داریم که اگر شخصی، گروهی، شرکتی یا حتی کارگزاری، با شرکت ها همکاری کرد تا برای مثال بدون هیچ توجیهی، قیمت سهم آن ها را به مبلغ بالاتری برساند، شناسایی شده و این موضوع طبق قوانین ما جرم محسوب میشود و با آن مقابله خواهیم کرد.
مدل ارزشگذاری و بزرگ شدن یک استارت آپ، با مدل یک کارخانه سنتی بسیار متفاوت است، استارت آپ می تواند مانند آمازون با پایین آوردن حاشیه سود شبکه خود را به شدت بزرگ کند و پول مورد نیاز خود را از طریق سرمایه گذار بعدی جذب کند. برخی معتقدند این هم یک نوع مدل پونزی است و نمی تواند تا ابد ادامه داشته باشد.
در ایران با توجه به نظام حقوقی قانون تجارت که داریم، این اتفاق نمیافتد و سرمایه ما close end است؛ یعنی انتهای آن بسته است و برای افزایش سرمایه، باید مجمع برگزار شود، ولی VCهای ما open end هستند و میتوانند سرمایهشان را افزایش دهند و در شرکتهای سرمایهپذیر، به عنوان زیرمجموعه شان، سرمایهگذاری کنند. پس هرچه سرمایه بیشتری داشته باشند، فعالیت بیشتری نیز میتوانند انجام دهند.
در فرآیند بورسی شدن استارت آپ ها حمایت می شوید؟
کمیسیون اقتصادی مجلس کارگروهی ویژه برای شرکت های دانشبنیان ایجاد کرده، مجلس باید در این مورد قانونگذاری انجام دهد. در سازمان بورس آقای دکتر محمدی که استاد اقتصاد در همین حوزه هستند، بسیار حمایت میکنند و در تمام جلساتی که در این مورد برگزار کردهایم حضور داشتهاند. دکتر صالحآبادی نیز بسیار حمایت میکنند.
منبع:فناوران
دیدگاهتان را بنویسید