ری دالیو، شخصیتی بسیار معروف در بازار سرمایه آمریکاست. او توانسته است با اصول خود شرکت بریجواتر (Bridgewater) را از بدو تأسیس تا تبدیلشدن به بزرگترین صندوق تأمین سرمایه در جهان تبدیل کند. دالیو از جمله کسانی است که توانسته بحران مالی ۲۰۰۹ــ ۲۰۰۸ ایالات متحده را پیشبینی کند. او با قرار دادن اصول خود در معرض عموم به شهرت رسید. دالیو اخیرا کتابی با عنوان «اصول: زندگی و کار» نوشته که مورد توجه فعالان بازار سرمایه قرار گرفته است. او در مصاحبهای با بیزینس اینسایدر در بخشی از صحبتهای خود به بررسی منطق و احساسات در زندگی و کار آدمی میپردازد که در کتابش نیز آنها را مورد تأکید قرار داده است. هنری از فعالان بسیار مشهور و خبرنگار بازار سرمایه از بنیانگذاران پایگاه خبری بیزینس اینسایدر است. این پایگاه خبری بهصورت تخصصی در حوزه بازار سرمایه فعالیت میکند. بلادجت در یک مصاحبه با هنری دالیو، در مورد کتاب او سوالاتی را مطرح میکند که مربوط به اصول ری دالیو در زندگی و نحوه مدیریت بریجواتر و نقش عواطف و احساسات و نیز منطق در زندگی و کار است. خلاصهای از این گفتوگو را در ادامه میخوانیم.
بلادجت: شما در مورد بخشهای منطقی و هیجانی مغز صحبت کردید، به نظر میرسد کل کتاب شما درباره کنار گذاشتن احساس و هیجانات است و باید بیزنس را درون یک دستگاه قرار داده و از کامپیوترها برای تصمیمگیری استفاده کنیم. آیا احساسات و هیجانات هیچ کمکی به ما نمیکنند؟
دالیو: بر این باورم که احساسات بسیار مهم هستند اما اجازه بدهید بین دو چیز تمایز قائل شویم. عواطف و احساساتی وجود دارند که برای شما سودمند و برخی دیگر مضر هستند. اگر عواطف باعث شوند شما کاری را انجام دهید که بعدا از آن پشیمان شوید، دچار مشکل خواهید شد. عواطف و احساسات در مسائلی مانند احساس الهام و احساس عشق به شما کمک میکنند. چیزهایی وجود دارند که من به خاطر آنها کار میکنم.
احساساتی که نمیخواهیم، همانهایی هستند که بعدا از آنها پشیمان خواهیم شد. مساله در اینجا برخورد و مدیریت احساسات است نه اینکه آنها را بیرون بیندازیم بلکه آنها را در جای درست خود قرار دهیم. بهعنوان مثال، اگر در یک کشمکش یکلحظه هیجانی را تجربه کنیم، شما میگویید چگونه به بهترین شکلی باید این احساسات را مدیریت کنیم؟ آیا باید آنها را کنار بگذاریم و بعدا با آنها برخورد کنیم؟ آیا کسی هست که بتواند به من کمک کند؟ آیا میتوانیم با وسیله دیگری مانند ایمیل ارتباط برقرار کنیم که باعث شود منطقیتر رفتار و از عواطف پرهیز کنیم؟
مساله مهم برای ایده شایستهسالاری که ما در شرکت بریجواتر انجام میدهیم سه چیز است. اول اینکه شما باید تمامی تفکرات صادقانه خود را روی میز بگذارید تا دیده شوند. اگر کسی بتواند تفکرات صادقانه خود را روی میز بگذارد تا همه آنها را ببینند، یک گام بزرگ برداشته است. بسیاری از افراد در انجام این کار مشکل دارند اما این یک شروع مهم است.
اما اگر این کار انجام نشود تمامی سناریوهایی که در ذهن شما میگذرد ممکن است اشتباه باشند و این کار صادقانه نیست. دومین گامی که لازم است انجام بدهید داشتن اختلافات فکری است؛ بهعبارتدیگر فهم اینکه چگونه باید بهخوبی مخالفت کنیم و سوم اینکه اطلاعات مربوط به آن را کسب و از آن عبور و از خلال آن به چیزها فکر کنیم. ما پروتکلهایی برای انجام این کار داریم. این پروتکلها باعث میشوند که یک تبادل کیفی صورت بگیرد و در نتیجه آن میتوان با کار تیمی بر این مبنا جایگاه بهتری را نسبت به عملکرد انفرادی و خارج از کار تیمی کسب کنیم. این فرآیند به شما این قدرت را میدهد که اگر اختلافات درون تیم همچنان پابرجا بودند چگونه بر این اختلافات فائق آیید. راهکار ما چیزی است که میتوانیم آن را تصمیمگیری باورمحور بنامیم و اگر شما الان از من بخواهید، میتوانم آن را توضیح دهم؛ آیا میتوانید با یکدیگر صادقانه صحبت کنید؟ آیا راهکارهایی دارید که بهصورت مولدی باوجود اختلافات همکاری کنید؟ و آیا راهکارهایی دارید که این اختلافات را از بین ببرید؟ این برای هر رابطهای صادق است.
بلادجت: یکی از اصول دیگری که شما بر آن تأکید میکنید این ایده است که شما باید به تیم خود ماهیگیری یاد بدهید تا اینکه به آنها ماهی بدهید، اما شما به آنها اتاقی برای اشتباه کردن اختصاص میدهید. این چیزی است که جف بزوس و بسیاری دیگر از شگفتانگیزترین کارآفرینان بارها بر آن تأکید کردهاند. ما باید بر ترس از اشتباهاتمان غلبه کنیم. به نظر میرسد که این بخش کلیدی کار است.
دالیو: درست است، شما از اشتباهات و دردها درس میگیرید. اشتباهات یکی از مهمترین منابع یادگیری است. موفقیت به این معناست که شما کاری را بارها بدون اشتباه انجام میدهید، این بسیار خوب است اما اشتباهات دردآور هستند. زمانی که من به گذشتهام نگاه میکنم، فکر میکنم که اشتباهات بهترین اتفاقات زندگی من بودند.
من اشتباهاتم را بیشتر از موفقیتهایم به یاد میآورم. موفقیتهای بسیاری در زندگی من وجود داشتهاند که من آنها را به خاطر نمیآورم اما تکتک اشتباهاتم را به یاد میآورم و نیز درسهایی که از آنها گرفتهام را به خاطر دارم. ازنظر من رنج بهعلاوه انعطافپذیری یعنی موفقیت. ایرادی ندارد که شما اشتباه کنید؛ اما اینکه از آن اشتباهات درس نگیرید ایراد است. این در بریجواتر یک اصل است؛ بنابراین شما فرهنگی دارید که بر این مبنا عمل میکند.
اگر شما فرهنگی نداشته باشید که بر این مبنا عمل کنید هیچوقت نمیتوانید خود را تقویت کنید. دلیل اینکه من درباره این نوع از اصول صحبت میکنم و حرفی از اصول سرمایهگذاری و اقتصادی نمیزنم این است که این اصول برایم بسیار بنیادی هستند و پایهای برای موفقیت محسوب میشوند. این اصول صرفا برای سرمایهگذاری و شرکتهای سرمایهگذاری نیستند. اینها همچنین صرفا اصول مربوط به صندوقهای تأمین سرمایه نیستند. اینها اصول زندگی هستند و اینکه چگونه میتوانیم با یکدیگر بهصورت موثری رفتار کنیم.
دیدگاهتان را بنویسید