هر صنعتی،نقطه بلوغی دارد. زمانی که شرکتی وارد بازار سرمایه میشود، عملکردش مورد قضاوت حرفهای کارشناسان قرار میگیرد. اینکه چقدر درآمد این شرکتها ناشی از درآمد عملیاتی بوده و چه اندازه متاثر از درآمد غیر عملیاتی بوده است؟ یا اینکه چقدر شرکت پول سهامدار را در بانک قرار داده و سود گرفته است و ترکیب درآمد شرکت چگونه است ؟ یا این مورد که ترکیب مشتریان شرکت از چه جنسی است و چقدر ثبات و هموارسازی سود وجود دارد، نکاتی است که در مورد تامین سرمایهها وجود دارد.
این است که خیلی از این شرکتها، سرمایههای شان را در بانکها و صندوقهای دیگر هدایت میکنند، اما آیا سود کسب شده ناشی از سرمایهگذاری سرمایه ثبتی در اوراق و سپردههای بانکی است یا ناشی از درآمدهای عملیاتی؟
امروزه شرکتهای سرمایهگذاری و تامین سرمایههای وابسته بانک منابع را به صورت ضربدری در بانکها و صندوقهای سرمایهگذاری سایر بانکها سرمایهگذاری میکنند تا از استاندارد حذف سود تلفیقی رهایی یابند.
ولی دراین باره لازم میدانم، نکاتی را یادآور شوم. تامین سرمایهها در ایران از فعالیت اصلی خودشان دور شدهاند. بیش از اینکه در خدمت بازار سرمایه باشند، در خدمت بازار پول قرار گرفته و تنها هزینه تامین مالی را برای استفادهکنندگان و پروژهها بالا بردهاند.
تامین سرمایهها فعالیتهای متفاوتی دارند، بخشی از فعالیتهای آنها مربوط IPO و تعهد پذیره نویسی under writer است، ولی در واقع تامین سرمایهها در کشور ما از خود ناشر منابع مالی را میگیرند و از طرفی تعهد پذیرهنویسی انجام میدهند و به صورت شکلی قوانین و مقررات را رعایت میکنند، یعنی عملا در خیلی از عرضهها تامین سرمایهها، منابع مالی نمیگذارند، تمام تامین سرمایهها بابت افزایش سرمایه از بانکها، بیمهها و عمدتا منابع مالی را با واسطه از ناشر گرفته و از طرفی اوراق را نگهداری میکنند.
ناگفته پیدا است که وجود تامین سرمایه در کشور یک ضرورت است، ولی این مدل تامین سرمایه به بازار کمکی نمی کند ،متاسفانه تامین سرمایههای ما در هیچ کدام از حوزههای بازار و فعالیت اساسنامهای، پیشرفتی نداشتهاند.
تامین سرمایه یا ایجاد صندوق درآمد ثابت قوانین بانک مرکزی را دور زده و منابع را بانک قرار میدهند. با اینکه تامین سرمایهها بیشترین بازدهی را در ارکان بازار نسبت به مشاوران سرمایهگذاری، کارگزاری و سبدگردانها داشتهاند، عملا کمکی به توسعه بازار نکرده اند و به جز یکی دو تامین سرمایه، جسارت فعالیت در سایر حوزهها را نداشتهاند.
هیچ پروژهای از طریق تامین سرمایهها در بازار اولیه تامین مالی نشده است و هیچ پروژه موفقی در ادغام تجدید ساختار و یا ترکیب از سوی تامین سرمایهها اجرا نشده است.
در دنیای مدرن، عمده مدیران با سابقه و جسور در راس تامین سرمایه قرار دارند و عمدتا در تمام فعالیت «الف تا ی» بازار سرمایه حضور دارند و به طور تخصصی صنایع را تحلیل اساسی میکنند.
نگاهی به ساختار مدیریتی این صنعت در بازار ما نشان میدهد این صنعت بسیار جوان است و نیازمند کسب تجربه و فاصله گرفتن از فضای تئوری و حرکت به سمت عمل است.
اگر نیم نگاهی به آمار نیروی انسانی، بزرگترین تامین سرمایههای فعلی بیاندازیم، تعداد نیروی انسانی آنان، حتی به ۱۰۰ نفر نیز نمیرسد، البته تعدادی از تامین سرمایهها عملکرد بهتری داشته اند و به تازگی جسورانهتر حرکت کردهاند ، اما بیشتر آنها، متاسفانه هزینه تامین مالی را برای شرکتها بالا بردهاند.
در حالی که در دنیا، تامین سرمایهها به همه حوزهها ورود میکنند ،به همین دلیل هم شاهد بودیم که سازمان بورس برای جلوگیری از فعالیت صندوقهای درآمد ثبت و تحرکت تامین سرمایهها، یک سری قوانین و مقررات سختگیرانهتری را برای آنها وضع کرد.
اما در این مورد که دولت در سال آینده بنا دارد، تامین مالی را از طریق بازار سرمایه انجام دهد، باید نکاتی را خاطر نشان کنم، استقراض دولت از بانکها مشکلات عمدهای را برای آنها به وجود آورده است، حال که دولت نمی تواند به دلیل ممانعت مجلس از استقراض از بانک مرکزی منابعش را تامین کند، به سمت بازار سرمایه متمایل شده است، ولی نکتهای که وجود دارد این است که دولت از یک طرف برای بانکها سود بیشتر از ۱۵ درصد را ممنوع کرده است، ولی از سویی دیگر، نرخ سود اوراق را بالا میبرد، دولت در سنوات قبل دست در جیب سهامداران از طرق حقوق دولتی، افزایش نرخ گاز و عدم پرداخت بدهی خود به بانکها و سایر موارد کرده است تا بتواند هزینههایش را پوشش دهد.
اگر تامین مالی برای پروژههای عمرانی مدنظر بود، قابل دفاع نیز بود، ولی نگاهی به بودجه سال آینده نشان میدهد که دولت هزینههای جاری را افزایش و هزینههای عمرانی را کاهش داده است؛ یعنی دولت برای به منظور پرداخت حقوق و هزینههای جاری اقدام به تامین مالی کرده است که این امر بسیار وحشتناکی برای اقتصاد ما است، حالا هیچ برنامه و سیاست قابل دفاعی برای حل چالشها ارایه نشده است و تنها میخواهیم شب را به روز برسانیم.
سیاستهای پولی دولت بسیار تورم زا و البته تورم را یه تعویق می اندازد ، میراث این سیاست، تثبیت ارز و تامین مالی هزینه جاری از بازار سرمایه است که دولتهای آتی با چالشهای بزرگ رو به رو میکند.
اکنون کسری بودجه وجود دارد،اما استخر بازار سرمایه آبی ندارد که بشود در آن شنا کرد. به همین جهت، علاقه عمومی نسبت بازار سرمایه کاهش یافته است، و مردم سرمایهگذاری را در بازار طلا و ارز گرایش بیشتری پیدا کردهاند.
اگر دولت روند تورمی معقولی را ایجاد میکرد و مثلا طی ۵ سال گذشته، هر سال ۱۰ درصد قیمت حاملهای انرژی را افزایش میداد، اکنون لازم نبود به یکباره ۵۰ درصد قیمتها را بالا ببرد.
مسئله دیگر، اصرار دولت برای کنترل نرخ ارز و بالا نبردن آن است، در حالی که همه اقتصاددانان میگویند، دولت باید نرخ ارز را اصلاح کند، ولی دولت مخالفت میکند. اینکه به افزایش نرخ ارز حساسیت وجود دارد، دلیل مدبرانهای به حساب نمیآید. به زودی رئیس دولت، مجبور است خیلی از واقعیتها را بپذیرید.
دیدگاهتان را بنویسید