شتاب در تحریم
در آخرین دور از تحریمهای ایالات متحده علیه ایران به بهانه تامین مالی فعالیتهای نظامی در منطقه در قالب حمایت از حزبالله لبنان و سایر گروههای مخالف آمریکا، وزیر خزانهداری آمریکا، استیون منوچین در بیانیه خود دو نفر از مقامات بانکی ایران از جمله عالیترین آنها ولیالله سیف، رئیس کل بانک مرکزی و علی طرزعلی، معاون بخش بینالملل بانک مرکزی ایران(بازنشسته) را مورد تحریم قرار داد. منوچین همچنین رئیس بانک بلاد اسلامی عراق، ارس حبیب را هم تحریم کرد و ادعا کرد که آنها مخفیانه میلیونها دلار را از طریق این بانک در عراق به نیروهای ایرانی منتقل کردهاند و از این طریق حزبالله لبنان را تامین مالی کردهاند. دونالد ترامپ همچنین دو روز بعد از اینکه از برجام خارج شد شش فرد و سه شرکت را مورد تحریم قرار داد.
همچنین سید حسن نصر الله، رهبر حزبالله لبنان را نیز در فهرست تحریم جدید قرار داد.
ترامپ در ۱۴ مه کلید آغاز تحریمهای نفتی علیه ایران را فشار داد و سه وزارتخانه را مامور اجرای عملیات تحریم نفتی ایران کرده است.
تحریم نفتی ایران؛ اتفاقی یا از پیش طراحی شده؟
رئیس جمهور ایالات متحده در نامهای که به تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ در سایت کاخ سفید درج شده است به وزارتخانههای خارجه، انرژی و خزانهداری آمریکا اطلاع داده که بر اساس آخرین آمارهای اداره اطلاعات انرژی آمریکا در آوریل سال جاری و همچنین با در نظر داشتن اقتصاد جهانی، افزایش تولید نفت خام در برخی کشورهای صادرکننده نفت و میزان ذخایر استراتژیک نفت خام در جهان، دونالد ترامپ به این نتیجه رسیده که کشورهای تولیدکننده نفت خام میتوانند افت خروج نفت ایران از بازار را بعد از اعمال تحریمهای نفتی علیه این کشور جبران کنند.
او در بخشی از این نامه نوشته است: «عرضه نفت و محصولات نفتی از کشورهای دیگر تولیدکننده نفت خام در حدی است که کاهش چشمگیر خرید نفت خام و محصولات نفتی از ایران یا موسسات مالی از این کشور را میسر میسازد». ۱۹ اردیبهشت خبرگزاری رسمی عربستان سعودی به نقل از یک مقام آگاه در وزارت نفت عربستان گزارش داده بود که پیامدهای تحریم نفت ایران را در حد امکان جبران خواهد کرد: «عربستان سعودی با تولیدکنندگان عمده و خریداران نفت خام در درون اوپک و خارج از اوپک همکاری میکند، با این هدف که پیامدهای کاهش تولید نفت خام ایران و تاثیرات آن را در بازارهای جهانی کاهش دهد.»
واکنش بازار به نامه ترامپ
آثار این نامه ترامپ به سه وزارتخانه سریعا آشکار شد و قیمت نفت خام روند صعودی خود را آغاز کرد و قیمت نفت خام برنت از هر بشکه ۷۶ دلار امروز حتی تا آستانه ۸۰ دلار پیش رفت و سپس دوباره به مرز ۷۸ دلار بازگشت. قیمت نفت وستتگزاس اینترمدییت نیز اکنون از مرز ۷۱ دلار گذشته است و این افزایش قیمت نفت طبیعتا هزینه زندگی را برای آمریکاییها افزایش میدهد. قیمت سبد نفت اوپک نیز اکنون ۷۴ دلار است و این افزایش قیمت نفت در جهت منافع عربستان سعودی است.
بانک جهانی اعلام کرده که اگر قیمت هر بشکه نفت خام به ۸۸ دلار برسد، عربستان سعودی میتواند هزینههای جنگ یمن را تامین و کسری بودجهاش را جبران کند. از طرفی بانک جهانی در گزارش خود اعلام کرده ایران برای تامین مخارجش با میزان کنونی صدور نفت، به قیمت نفت ۶۸ دلاری نیاز دارد. موسسه مطالعات بینالمللی انرژی پیشبینی کرده که مصرف نفت خام در سال ۲۰۱۸ به ۱.۵ میلیون بشکه در روز برسد. اما آیا عربستان سعودی میتواند کاهش عرضه نفت خام ایران را جبران کند؟
پایان یک اجماع راهبردی؟
کشورهای اوپک و روسیه توافق کردهاند که تا پایان سال ۲۰۱۸ تولید نفت خود را کاهش دهند تا بتوانند قیمت نفت را بالا ببرند. بارکیندو، دبیرکل اوپک همچنین گفته بود که کشورهای عضو اوپک تمایل دارند توافقات خود را با روسیه ادامه دهند. اما اگر عربستان بخواهد تولید نفت خود را برای جبران عرضه نفت جهانی افزایش دهد باید از این توافق خارج شود. مساله اما پیچیدهتر از این است، چرا که روسیه از جمله مخالفان خروج آمریکا از برجام است و خروج روسیه از این توافق به نظر کمی دشوار میرسد. به همین دلیل در صورت پافشاری آمریکا بر تحریم نفتی ایران افزایش قیمت نفت محتملترین گزینه ممکن است چرا که جبران دو میلیون بشکه نفت در روز آن هم با وجود کاهش بیسابقه تولید نفت ونزوئلا کار بسیار دشواری است و نیاز به اجماع بینالمللی تمام عیار دارد، با این حساب باید منتظر افزایش هزینههای زندگی در اروپا و آمریکا باشیم که میتواند تبعات سنگینی برای ریاست جمهوری کنونی ایالات متحده برای انتخاب در دور دوم باشد.
قدرتگیری بازار آتی نفت چین
برنده تحریم نفتی ایران قطعا چین خواهد بود. چندی پیش چین بازار آتی برای معاملات نفتی را تاسیس کرد و هدف چین از این امر به چالش کشیدن سلطه پترودلار بود. از آنجا که چین دومین واردکننده نفت جهان بعد از آمریکاست، قصد داشت با تاسیس این بازار بر معاملات نفت خام جهان تاثیر بگذارد. طبق آمارها از زمانی که در ماه مارس گذشته این بازار تاسیس شده است روز به روز بر حجم معاملات آن افزوده میشود و در چهارشنبه گذشته میزان معاملات این بازار از ۲۵۰ هزار لات عبور کرد که نسبت به دوران قبل از تحریم ایران دو برابر شده است. بری وایت تحلیلگر ارشد بازارهای مالی در سنگاپور میگوید که از زمان خروج آمریکا از برجام میزان خرید نفت چین از ایران افزایش یافته است و همین تحریمها منجر میشود که چین برای رسیدن به ایجاد سومین قیمت پایه نفت سریعتر حرکت کند. البته هدف غایی چین از تاسیس این بازار جایگزینی با قیمت پایه نفت خام برنت است که معیار قیمتگذاری بینالمللی نفت خام است. چین در سال ۲۰۱۷ حدود یک چهارم صادرات نفت خام ایران را به خود اختصاص داده است که تقریبا معادل ۸ درصد واردات نفت چین محسوب میشود و این امر دلیلی است بر اینکه تلاشها برای تحریم نفتی ایران اثرگذار نباشد.
سناریوهای پیشرو در صورت تحریم نفتی ایران
اگر تحریم نفتی ایران اعمال شود، سه سناریو در سطح بینالمللی را میتوان انتظار داشت:
۱. اولین سناریو را میتوان سناریویی بدبینانه دانست و آن اینکه تمامی واردکنندگان نفت ایران از آمریکا تبعیت کنند و واردات نفت خود را از ایران کاهش دهند که این میتواند بدترین سناریوی ممکن برای ایران باشد، چرا که درآمدهای ایران را بسیار تحت تاثیر قرار خواهد داد و ممکن است بحران اقتصادی را در ایران تسریع کند.
۲. دومین سناریو که میتوان آن را سناریویی خوشبینانه دانست، این است که کشورهایی که برجام را امضا کردهاند، از تلاشهای آمریکا برای تحریم نفتی ایران تبعیت نکنند و همچنان به واردات نفت خود از ایران ادامه دهند که این سناریو بسیار خوشبینانه است و احتمال تحقق آن بسیار پایین است. اگر این سناریو رخ بدهد میتوان گفت که خروج آمریکا از برجام تاثیری بر وضعیت اقتصادی ایران نخواهد داشت چرا که منافع ایران در این توافق تضمین شده است.
۳. سومین سناریو که میتوان آن را سناریویی واقعبینانه دانست، مبتنی بر ایجاد شکافهای تجاری است. بدین معنی که آمریکا نتواند تمام و کمال اروپا و به ویژه چین و روسیه را متقاعد کند که ایران را تحریم کنند و واردات خود را کاهش دهند و تنها به صورتی ناقص و کژدار و مریض و با اعمال فشارهای زیاد بتواند این کار را تنها به صورتی محدود اعمال کند. حتی در این صورت نیز باز میتوان شکاف دیگری را متصور شد آن هم اینکه حتی اگر اروپا به تمامی از آمریکا تبعیت کند و در بهترین حالت تنها به صورت محدود منافع خود را در ایران حفظ کند اما دو کشور چین و روسیه به دلیل مسائل ژئوپلیتیک و نیز حمایت تاریخی آنها از ایران از پذیرش تحریمهای آمریکا خودداری کنند.
چین و روسیه از ماهها قبل در تقابل با آمریکا و سلطه دلار قرار گرفتهاند، به طوری که روسیه در حوزه ایجاد یک بازار جایگزین طلا برای «کامکس» نیویورک و «بازار فلزات گرانبهای لندن» همراه با کشورهای عضو بریکس در حال تلاش است و چین نیز با تاسیس بازار معاملات آتی نفت شانگهای سودای جایگزینی سلطه پترویوان با پترودلار را دارد. به دلیل همین تقابل تجاری و اقتصادی تمام عیار احتمال اینکه چین و روسیه پشت متحد خود را تمام و کمال خالی کنند، پایین است. در نتیجه احتمالا اگر در شش ماه باقیمانده تلاشهای اروپا برای راضی کردن دونالد ترامپ مبنی بر حفظ منافع اروپاییان به نتیجه نرسد، شاهد شکافهای متقاطع تجاری بین چین و روسیه و سه کشور فرانسه، آلمان و بریتانیا در قبال ایران خواهیم بود. این شکاف نه فقط در حوزه نفتی بلکه در بسیاری از حوزههای دیگر از جمله صنعت خودرو و شبکه ریلی و نیز صنعت گردشگری خواهد بود.
احتمال اینکه سناریوی واقعبینانه تحقق پیدا کند، بسیار زیاد است و تحقق سناریوهای خوشبیانه و بدبینانه احتمال پایینی دارد. وزیر امور خارجه آلمان گفته است که این کشور نمیتواند به لحاظ حقوقی از فعالیت شرکتهای فعال در ایران پشتیبانی کند و از طرف دیگر نیز مدیرعامل زیمنس نیز اعلام کرده که نمیتواند قراردادهای جدید را در ایران منعقد کند. این سخنان که به تازگی مطرح شدهاند احتمال تحقق سناریوی خوشبیانه را کمرنگ میکند یا اینکه شرکت توتال قصد عزیمت از فاز ۱۱ پارسجنوبی را کرده است.
اروپای وابسته به آمریکا و مساله حفظ منافع ایران در برجام
مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی به بررسی موانع روابط اقتصادی ایران و اروپا پرداخته و در این راستا سه دلیل مهم را ذکر میکند:
۱- ترس از جریمه: بسیاری از شرکتهای اروپایی که به ایران میآیند تنها هستند زیرا بانکهای تامینکننده وجوه مالی را به همراه ندارند. ترس از جرائم مالی هنگفت و کاهش رتبه اعتباری بانکها موجب شده این بانکها علاقهای به حضور در ایران نداشته باشند. از جمله جرائم شرکت طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس به شرح زیر است: جریمه ۹ میلیاردی شرکت بی.ان پاریباس در دو سال به خاطر معامله با ایران، جریمه ۱۵ میلیارد دلاری بانکهای اروپایی از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۸ به دلیل نقض تحریمهای آمریکا، جریمه ۲۳۵ میلیون دلاری بانک اینستا سن پائولیا یتالیا و ۵۰۰ هزار دلاری بانک تورنتو دومینتون کانادا بعد از برجام.
همچنین میتوان هالکبانک ترکیه و نیز اخیرا بانک بلاد اسلامی عراق را هم نام برد که البته به دلایل واهی مانند تامین مالی حزبالله لبنان مورد تحریم قرار گرفتهاند.
۲- عدم پشتیبانی دولتهای اروپایی از شرکتهای خصوصی: برخی دولتهای اروپایی در راستای ارتباط اقتصادی با ایران به اندازه کافی پشتیبان شرکتهای خصوصی نیستند، به عنوان مثال میتوان به صادرکنندگان انگلیسی اشاره کرد که ادعا میکنند به دلیل عدم حمایت بریتانیا از آنها در تهران از رقبای خود عقب افتادهاند. همچنین در سایر کشورهای اروپایی مثل آلمان نیز فقدان ضمانتنامههای صادراتی از سوی دولت این کشور برای صادرکنندگان باعث شده که بنگاهها و بانکهای آلمانی حضور در ایران را خطرآفرین قلمداد کنند.
۳- تسلط نظام مالی آمریکا بر اروپا: نظام مالی آمریکا تسلط ویژهای بر نظام بانکی و مالی اروپا دارد که سه دلیل برای این کار وجود دارد:
الف- در اکثر بانکهای بزرگ اروپایی حداقل یک تبعه آمریکایی در هیات مدیره حضور دارد که این عامل باعث میشود بانکهای اروپایی نسبت به معامله با ایران منع شوند.
ب- اکثر بانکهای اروپایی معاملات مالی گستردهای با سیستم مالی آمریکا دارند و تعامل با ایران این بانکها را از مزیتهای موجود در آمریکا بیبهره میسازد.
ج- اکثر بانکهای اروپایی حداقل یک شعبه در ایالات متحده دایر کردهاند و تحریمهای اولیه، شامل شعب خارجی بانکهای اروپایی که در خاک آمریکا قرار دارند نیز میشود.
مرکز پژوهشهای مجلس نوشته است که علاوه بر موارد مذکور، قانون کاتسا (هر شرکتی که با افراد و نهادهای موجود در SDN List ارتباط برقرار کند را تحریم میکند) و پیوستن ایران به FATF (که ایران را ملزم به گزارش مبادلات مالی میکند) زمینه را برای شناسایی و تحریم شرکتهای مرتبط با ایران فراهم میکند.
جرمی شاپیرو در تحلیلی که در مجله فارن پالیسی منتشر کرده بر این عقیده است که آمریکا با تسلطی که بر اروپا دارد میتواند به سادگی و راحتی هرچه تمامتر اروپا را نادیده بگیرد و در همین راستا رهبران اروپایی به دلیل وابستگی به آمریکا نمیتواند کاملا مستقل از این کشور فعالیت اقتصادی داشته باشند. شاپیرو بیان میکند که اصلا مساله این نیست که دونالد ترامپ یکی از دستاورهای دیپلماسی غرب را زیر سوال ببرد و بدون حتی مذاکره از آن خارج شد بلکه مساله اصلی این است که دونالد ترامپ اکنون در برهه کنونی هر کاری را که دوست دارد میتواند انجام دهد. از منظر شاپیرو پرسش اصلی این است که اروپاییها با وجود خروج ایالات متحده از برجام آیا میتوانند پاسخ درخوری به ترامپ بدهند که پاسخ شاپیرو این است: نه!
کنار رفتن دونالد ترامپ از برجام صرفا یک تهدید برای ثبات بینالملل نیست، بلکه این تصور را در معرض نمایش میگذارد که اروپا نمیتواند در مسائل امنیتی بر ایالات متحده تاثیری بگذارد. همیشه وقتی تضادی بین اروپا و آمریکا به وجود میآید اروپا در کلام همه چیز را محکوم میکند اما در عمل کاری انجام نمیدهد. این مورد در زمان شنود تلفن آنگلا مرکل در زمان باراک اوباما نیز رخ داد که آن موقع هفتهنامه «اشپیگل» نوشت که اروپا باید در برابر آمریکا مقاومت نشان دهد و این عمل ایالات متحده را محکوم کند. اروپاییها هم در کلام قویا محکوم کردند اما در عمل هیچ کاری انجام ندادند.
دلیل این اقدامات اروپا تا حدودی ساده است چرا که اروپا به لحاظ امنیتی بیشتر به آمریکا وابسته است تا آمریکا به اروپا. حفظ توافق ترانس آتلانتیک برای اروپا از اهمیت بیشتری برخوردار است چرا که آن را در برابر روسیه و چین و نیز ماهیت پویای نظام بینالمللی محافظت میکند اما آمریکا به هیچ عنوان برای مسائل امنیتی خودش به اروپا وابسته نیست و به همین دلیل است که ترامپ بارها اعلام کرده که میتواند از هرگونه توافق چندجانبهای خارج شود. ظاهر امر این است که اروپاییها در صورت اتحاد با یکدیگر قدرت اقتصادی بزرگی را تشکیل میدهند و حتی برای حفظ امنیت خود میتوانند با یکدیگر همکاری کنند. اما اگر عمیقتر به قضیه بنگریم میبینیم که این گونه نیست و کشورهای اروپایی با یکدیگر تضاد منافع بسیاری دارند و از طرف دیگر همیشه روسیه را برای خود یک خطر بالقوه میدانند. به همین دلیل آنها به یک قدرت دیگر نیاز دارند که از آنها در برابر تهدیدات بالقوه محافظت کند و تنها ایالات متحده این کار را انجام میدهد. در واقع آنها نیاز به حمایت از جانب یک بازیگر بیرونی دارند.
از طرف دیگر سیاستهای حمایتگرانه آمریکا از جمله وضع تعرفههای تجاری آسیب زیادی به تجارت اروپاییها میزند و به همین دلیل بود که آنگلا مرکل تلاش کرد ترامپ را راضی کند از اعمال تعرفهها دست بکشد. به عنوان مثال رشد اقتصادی آلمان در سه ماهه اول سال ۳/۰ درصد بود و این در حالی است که مدت مشابه سال قبل این رقم ۶/۰ درصد بود یعنی رشد اقتصادی آلمان کاهش محسوسی را تجربه کرده است. از طرف دیگر افزایش نرخ برابری یورو در برابر دلار نیز بر تجارت و به ویژه صادرات آلمان تاثیرگذار است، چرا که هزینه واردات از آلمان بالا میرود.
جک آلن، اقتصاددان ارشد اروپایی گفته است که اکنون آلمان در خطر بزرگی قرار دارد در صورتی که تعرفه بر فولاد و آلومینیوم اعمال شود، اما ترامپ اعمال این تعرفهها را به مدت یک ماه تعلیق کرده است. آلمان اقتصاد بازتری نسبت به بقیه کشورهای اروپایی دارد و همچنین صادرات این کشور از سایر کشورهای بیشتر است به همین دلیل اکنون در وضعیت بسیار ریسکی قرار دارد.
«فلوریان هنس» اقتصاددان ارشد بانک «برنبرگ» گفته است خطر ایجاد محدودیت برای اروپا از جانب ایالات متحده بر رشد کشورهای اروپایی تاثیر خواهد گذاشت و آینده روابط اقتصادی بین اروپا و آمریکا را خدشهدار خواهد کرد. به همین دلیل احتمال کمی میرود که اروپاییها بخواهند هزینه بسیار بیشتری از آمریکا متحمل شوند، به گونهای که امنیت اقتصادی شهروندانشان را آسیبپذیر کنند و دوباره بخواهند در خیابانها با آنها مواجه شوند.
انگلستان نیز سه ماهه اول سال را با آماری ناامیدکننده به لحاظ اقتصادی به پایان رسانده و تنها یک درصد رشد را تجربه کرده که بدترین رشد اقتصادی در کشورهای اروپایی بعد از رومانی است. رشد اقتصادی کشورهای اروپایی در سه ماهه اول سال ۴/۰ درصد بوده است، در حالی که در سه ماهه قبلی این میزان ۷/۰ درصد بود که کاهش ۳/۰ درصدی در رشد اقتصادی اروپا را نشان میدهد.
وزیر مالیه فرانسه برونو لامار گفته است که باید قانونی تصویب شود که بر مبنای آن بتوان منافع شرکتهای اروپایی را از تحریمهای ثانویه آمریکا محافظت کرد و این امر نیاز به راهاندازی «خانه مالی اروپا» دارد تا بر اساس آن بتوان معاملات با ایران را بر اساس یورو انجام داد تا در برابر دلار آمریکا و نیز به تبع آن سیستم مالی آمریکا از آن محافظت کرد.
اروپا محکوم میکند اما عمل نمیکند!
شاپیرو عقیده دارد که اگر چه دولتهای اروپایی چنین تلاشی میکنند اما شرکتها به این دولتها اعتماد ندارند و نمیخواهند رودرروی مقامات آمریکایی قرار بگیرند. به ویژه بانکها نمیخواهند که این ریسکها را بپذیرند چرا که سیستم بانکی کشورهای اروپایی به شدت به آمریکا وابسته است و بنابراین نمیتوان به دولتهای اروپایی برای محافظت از آنها تمام و کمال اتکا کرد. به همین دلیل آنها ریسک جدایی از آمریکا را نخواهند پذیرفت، اگر چه در بلندمدت کشورهای اروپایی باید قدرت چانهزنی خود را در توافق ترانس آتلانتیک بالا ببرند تا بتوانند از منافع فعالیتهای تجاری خود و دور شدن از تحریمهای ثانویه آمریکا حفاظت کنند.
بنابراین آن گونه که از شواهد و قرائن پیداست احتمالا اروپاییها به دنبال آمریکا خواهند رفت. اروپا همیشه در برابر ایران یک بازیگر فرصتطلب یا به تعبیری موذی بوده است و همیشه آنچه را که در کلامش هویداست در عمل پیاده نمیکند. از همین رو باید منتظر این باشیم که اروپا دستاویزی را پیش پای ایران بگذارد و دوباره ایران را تحت فشار بگذارد و به توصیههای آمریکا گوش فرا دهد. اگرچه شکاف بین اروپا و ایالات متحده اکنون به بالاترین حد خود رسیده است اما در حدی نیست که ایران را به آمریکا ترجیح بدهد و احتمالا ایران باید تمرکز خود را روی دو کشور چین و روسیه بگذارد که تضاد آشکاری هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ اقتصادی با آمریکا دارند. با این وجود در آینده باید منتظر ماند و دید که آیا میتوانیم شاهد ایجاد شکاف یا اجماعی بین سه کشور اروپایی فرانسه، بریتانیا و آلمان و روسیه و چین در قبال موضوع ایران باشیم، یا خیر؟
دیدگاهتان را بنویسید